دموکراسی زنان!
اما با زنی چون من چه می کنی که پیاپی به دیکتاتوری عشق تو رای می دهم؟!
قادت سامان(شاعر عرب)
*نقل از اکرم![]()
اما با زنی چون من چه می کنی که پیاپی به دیکتاتوری عشق تو رای می دهم؟!
قادت سامان(شاعر عرب)
*نقل از اکرم![]()
دوگانه انگاری دکارتی سهمی عجیب قوی، در پروراندن تمدن مدرن داشته است.آنچه هستیم نتیجه ی زادو ولد همین دستگاه فکری است و این مسئله از آغار ،مسئله ی "من" بوده است.
" "من" که در دستگاه اگزیستانسیالیستی سارتری، سوژه وار پرورانده می شود و قدرتی بیهوده و شعارین می یابد، در تناقض عظیمی که همین دستگاه با سنت متاخرش (دستگاه دکارتی) می یابد ،دچار بیماری خودبزرگ بینی است.اما این پیکر غول آسای پیش رونده که از او هر کاری ساخته است و تنها با شعار "خواستن، نوانستن است رشد می کند" هیچگاه به تنهایی قادر به رشد نبوده است.وسعت روز در برابر شب هویت می یابد.بیماری در برابر سلامت.روشنایی در برابر تیرگی .بزرگسالی در برابر کودکی.فرهنگ در برابر طبیعت و زنانگی در برابر مردانگی.و همه ی اینها با دو سطح انتزاعی سوژگی در برابر ابژگی ظهور می کند.بطور واضح رابطه ای مبتنی بر مصرف و تغذیه ی یکی توسط دیگری صورت می گیرد و این همان چیزی است که ،دانا هاراوی"سنت بازتولید منیت از انعکاسهای دیگری" می نامد.
سوژگی اگزیستانسیالیستی تا امروز ،فربهی بیمارگونه اش را در ازای مصرف و بلعیدن دیگری مقدور ساخته است.تحقیر دیگری با تحدب بیش از اندازه ی دیگری ،برای انعکاس دروغین منیت خویش ،سامانه ی دستگاه فاشیستی را تغذیه نموده است.این رشد بیمارگونه و یکجانبه در جهت "من" نتیجه ای جز در بهترین حالت مصرف دیگری و در بدترین حالت قتل و اعدام او نداشته است.